تاریخ‌گردی ۹۰ ساله در خیابان دانشگاه مشهد ثبت‌نام بیش از ۲۲۰۰ نفر برای عضویت در شورای اجتماعی محلات مشهد | احتمال تمدید مهلت نام‌نویسی از ماجرای نهر قدیمی منطقه تا مشکل ساخت وساز، در ملاقات مردمی شهردار منطقه  ۷  مشهد دستاورد‌های کلان مدیریت شهری مشهد در حوزه‌های زیرساختی حمل‌ونقل شهری آیین تودیع و معارفه فرماندار مشهد برگزار شد | قدردانی از «داوری»، آرزوی موفقیت برای «حسینی» + فیلم سرویس دهی رایگان متروی مشهد در روز‌های ۹ و ۱۰ دی ماه ۱۴۰۳ اعزام بیش از ۱۰۰ هزار نیروی کارگری به پروژه‌های شخصی، در ایست‌کار‌های مشهد توسعه کرامت‌محور در حوزه عمران و حمل‌ونقل شهر برگزاری دومین دوره مراسم «نشان مشهدالرضا(ع)» در روز ۱۰ دی | مشهد پیشتاز الگوسازی و تکریم نخبگان رویداد نشان مشهدالرضا(ع)، فرصتی برای معرفی ظرفیت‌های علمی مشهد هوای کلانشهر مشهد همچنان آلوده است (۸ دی ۱۴۰۳) پیشکسوتان عرصه‌های مختلف مشهد باید در رویداد نشان مشهد الرضا (ع) تجلیل شوند واقعه ۱۰ دیماه مشهد برای تشکیل حکومت اسلامی اتفاق افتاد مراسم بزرگداشت شهدای دهم دی ماه مشهد برگزار شد + ویدئو روز‌های یادآور حماسه‌های مردم مشهد باید در فضای اجتماعی شهر مورد توجه قرار بگیرد «مردمی بودن» موضوع اصلی نشان مشهدالرضا (ع) است | نسل جوان با خلاء الگو‌ها مواجه است مدیر مرکز امور بانوان و خانواده بنیاد کرامت رضوی: نشان مشهدالرضا (ع) تجلیل از خادمان فرهنگ رضوی است حاجی‌بگلو: تصمیم‌گیری درباره تمدید دوره شوراها در انتظار مجلس است | هفت ساله شدن شوراها، در دولت نیز موافقانی دارد مشروح سیاست‌های شورای شهر مشهد در حوزه حمل‌ونقل شهری برگزاری دهمین دوره انتخابات هیئت‌مدیره سازمان نظام مهندسی خراسان رضوی (۶ دی ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

سوالی به شکل دوچرخه ۲۸ هرکولس

  • کد خبر: ۱۲۹۹۶۷
  • ۲۵ مهر ۱۴۰۱ - ۱۴:۳۴
سوالی به شکل دوچرخه ۲۸ هرکولس
خانه، حیاطی ۵۰ متری داشت و ساختمانش دو طبقه بود با ایوانی بزرگ و پله‌هایی در حیاط که به زیرزمین منتهی می‌شد.

من ده ساله بودم که بالاخره خانه حاج آقا خراب شد؛ خانه‌ای بزرگ در محله جوادیه مشهد؛ خانه‌ای که کنارش کارگاه قنادی بود. خانه‌ای که عید‌های بسیاری ما از کوچه‌های باریک و کج وکوج خودمان را به آنجا می‌رساندیم تا سال تازه را به بی بی جان و حاج آقا تبریک بگوییم.

خانه، حیاطی ۵۰ متری داشت و ساختمانش دو طبقه بود با ایوانی بزرگ و پله‌هایی در حیاط که به زیرزمین منتهی می‌شد. تصویر مبهمی از آن خانه در ذهنم مانده است. اما می‌دانم که اگر حیاطش را آب پاشی می‌کردی، عطر آن می‌توانست کسالت بعدازظهر را بشکند. بیشتر آدم‌های آن خانه حالا مرده اند.

حاج آقا آلزایمر گرفت، اما تا آخرش با قرآنی که از فرط خواندن شیرازه اش ازهم پاشیده بود، رفیق ماند. آلزایمر او انگار هشداری بود برای تخریب خانه‌های آن محله ها؛ هشداری که هیچ کس فهمش نکرد. بی بی جان سال‌ها بعد از خراب شدن خانه در محله‌ای دیگر چشم هایش را بست و آن سماور و قوری گل قرمز بندخورده بالایش، جایی در گوشه‌ای از انباری سرد شده است.

خانه‌ها خراب می‌شوند. آدم‌ها می‌میرند. شکل محله‌ها عوض می‌شود و آن قدر زمان می‌گذرد که کسی شکل قدیمی شان را به خاطر نمی‌آورد، اما شهر زنده می‌ماند. آدم‌های تازه در محله‌های جدید، شهر را ادامه می‌دهند و کسی نمی‌داند که کجا و کی خاطرات آدم‌ها از شهر تمام خواهد شد.

خانه جوادیه حتی اگر سال ۷۶ در مسیر نوسازی خراب نمی‌شد، امروز حتما خراب شده بود. انگار وقتی محله‌ای تصمیم بگیرد تغییر شکل بدهد، زور زدن برای نگه داشتن شکل قدیمی آن، کاری شبیه نگه داشتن باد در مشت است. این تغییر بالاخره رخ می‌دهد. اگر امروز نباشد، فردا شکل تازه بالاخره خودش را تحمیل می‌کند.

ما شکل‌های قدیمی را در آلبوم‌های عکس نگه می‌داریم. خاطرات را برای بعدی‌ها تعریف می‌کنیم. شهر در روی نقشه عوض شده است. خانه‌های کوتاه تبدیل به چندطبقه‌هایی شده اند که انگار نمی‌شود درونشان خاطره‌ای ساخت. شهر در ذهن آدم‌ها و خاطراتشان به شکل دیگری زنده است، حتی اگر نوسازی شده باشد، حتی اگر دیوار‌های آجری را نما‌های نورانی گرفته باشد.

تغییر شهر خوب است؟ تغییر شهر بد است؟ سوال‌ها بسیارند و پاسخ قلیل و گم. هیچ کس نمی‌داند شکل تازه بعدا چگونه خواهد شد. هیچ کس نمی‌داند شکل قدیمی تا کجا می‎توانست ادامه بدهد.‌
می‌شود یک قوری بندزده را روی چای ساز برقی گذاشت؟ می‌شود با دوچرخه ۲۸ هرکولس از تقاطع غیرهم سطح عبور کرد؟ سوال‌ها بعد از نوسازی شروع شده است یا سوال‌ها بوده اند و بعد نوسازی همه چیز را عوض کرد؟

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->